همه چیز درباره عادتها و عادت کردن عنوان مقاله ای که در ادامه جزئیات آن ارائه می گردد.در ابتدا تعریفی از این واژه را با هم بخوانیم.
عادت چیست؟
عادت کردن یک پدیده روانی است که در آن موجودات زنده به مرور زمان نسبت به یک محرک مکرر واکنش کمتری نشان می دهند. این یک شکل ساده از یادگیری است که شامل کاهش پاسخگویی به یک محرک خاص پس از قرار گرفتن در معرض مکرر است.
به زبان ساده، عادت کردن فرآیندی است که پس از قرار گرفتن در معرض مکرر نسبت به یک محرک حساس میشوید. برای مثال، ممکن است اولین باری که صدای بلند درب همسایه خود را می شنوید، مبهوت شوید. پس از شنیدن مکرر صدا، ممکن است کمتر به صدا پاسخ دهید و آن را نادیده بگیرید.
عادت کردن یک مکانیسم تطبیقی ضروری است. این به افراد اجازه میدهد تا محرکهای نامربوط یا غیرتهدیدکننده را فیلتر کنند و روی محرکهای مهمتر تمرکز کنند. با این حال، همچنین می تواند منجر به حساسیت زدایی و عدم پاسخگویی به محرک های مهم شود. این عدم پاسخگویی در برخی مواقع می تواند منجر به عواقب منفی شود.
نمونه هایی درباره عادتها و عادت کردن
style=”text-align: justify;”>برای اینکه ببینید عادت کردن چگونه کار می کند، چند مثال را در نظر بگیرید. در اینجا چند نمونه از عادت کردن آورده شده است:
فردی که در نزدیکی ایستگاه قطار زندگی میکند ممکن است در ابتدا با صدای بلند قطارهایی که از آنجا عبور میکنند ناراحت شود، اما با گذشت زمان ممکن است به این سر و صدا عادت کند و دیگر آن را مزاحم نداند.
نوزادی که به طور مکرر در معرض یک اسباب بازی خاص قرار می گیرد، ممکن است در ابتدا مجذوب آن شود و برای مدت طولانی با آن بازی کند. با این حال، در نهایت، آنها ممکن است به اسباب بازی عادت کنند و علاقه خود را به آن از دست بدهند.
فردی که در یک محیط پر سر و صدا کار می کند ممکن است در ابتدا تمرکز برایش مشکل باشد، اما با گذشت زمان ممکن است به سر و صدا عادت کند و علیرغم حواس پرتی به طور موثر کار کند.
فردی که به طور مکرر در معرض بوی خاصی قرار می گیرد، ممکن است در ابتدا آن را قوی و ناخوشایند بداند، اما با گذشت زمان ممکن است به آن عطر عادت کند و دیگر متوجه آن نشوند.
فردی که انگشتر می بندد ممکن است در ابتدا وزن آن را روی انگشت خود احساس کند. با گذشت زمان، آنها ممکن است به این احساس عادت کنند و دیگر از حلقه انگشت خود آگاه نباشند.
عوامل موثر بر عادت
عادت کردن در هر موقعیتی به یک میزان یا به همان میزان اتفاق نمی افتد. عوامل متعددی می توانند بر عادت کردن تأثیر بگذارند:
شدت و مدت زمان محرک : هر چه یک محرک قوی تر یا شدیدتر باشد، عادت کردن آن بیشتر طول می کشد. به طور مشابه، هر چه محرک طولانیتر ارائه شود، احتمال ایجاد عادت بیشتر خواهد بود.
تازگی محرک : محرکهای جدید یا ناآشنا نسبت به محرکهای آشنا کمتر به آن عادت میکنند.
فراوانی ارائه : هر چه یک محرک بیشتر ارائه شود، عادت کردن سریعتر اتفاق میافتد.
تفاوتهای فردی: افراد ممکن است بر اساس عواملی مانند سن، خلق و خو و ساختار ژنتیکی، از نظر حساسیت به عادت کردن متفاوت باشند.
تاریخچه یادگیری : تجربه قبلی با یک محرک می تواند بر سرعت ایجاد عادت تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، شخصی که قبلاً در معرض صدای بلند قرار گرفته است، ممکن است سریعتر از کسی که این کار را نکرده است به آن عادت کند.
زمینه : عادت ممکن است وابسته به زمینه باشد، به این معنی که یک محرک ممکن است در یک زمینه عادت داشته باشد اما در زمینه دیگر نه. برای مثال، صدای بلند ممکن است در یک خیابان شلوغ شهر عادت داشته باشد، اما نه در یک کتابخانه ساکت.
انگیزه و توجه : انگیزه و توجه می تواند بر عادت کردن تأثیر بگذارد. فردی که برای توجه به یک محرک انگیزه دارد، ممکن است به همان سرعتی که کسی که انگیزه رسیدگی به آن را ندارد به آن عادت کند.
علل عادتها
چند نظریه مختلف درباره عادتها و عادت کردن چه زمان و چطوری اتفاق می افتد وجود دارد. بر اساس یک نظریه، مغز مدلی از نوع پاسخ مورد انتظار را ایجاد می کند. هنگامی که ارائه های مکرر با مدل اولیه مطابقت دارد، مغز پاسخ را مهار می کند تا به حفظ منابع کمک کند. نظریه دیگری نشان می دهد که عادت کردن دارای مکانیسم های عصبی است که به کنترل نحوه واکنش افراد به رویدادهای محیطی کمک می کند.
عادت در مقابل سازگاری حسی
عادت گرایی تا حدودی مشابه است و ممکن است به فرآیندی به نام سازگاری عصبی مرتبط باشد که به عنوان سازگاری حسی نیز شناخته می شود. سازگاری عصبی فرآیندی است که در آن نورون ها به مرور زمان نسبت به یک محرک مکرر واکنش کمتری نشان می دهند.
هنگامی که یک محرک به طور مکرر ارائه می شود، نورون های حسی که به آن پاسخ می دهند کمتر فعال می شوند و مغز اطلاعات کمتری در مورد محرک دریافت می کند. این امر منجر به کاهش پاسخ عصبی به محرک می شود و در نتیجه حساسیت فرد نسبت به آن کمتر می شود.
این می تواند نقش مهمی در بقا و سازگاری با محیط داشته باشد. با عادت کردن به چیزهایی که نیاز به توجه ندارند، افراد می توانند از منابع موجود خود برای تمرکز بر آنچه واقعاً مهم است استفاده کنند.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که افراد کنترل آگاهانه تری بر عادت دارند، در حالی که سازگاری حسی به طور خودکار بدون کنترل آگاهانه رخ می دهد.
عادت کردن به محرک های آشنا یا تکراری به ما امکان می دهد منابع ذهنی و فیزیکی را حفظ کرده و آنها را به محرک های مهم یا جدیدتر در محیط اختصاص دهیم.
با این حال، عادت کردن می تواند عواقب منفی نیز داشته باشد، مانند حساسیت زدایی نسبت به محرک های مهم یا عدم توجه به تغییرات محیطی. بنابراین، مهم است که فواید عادت کردن را با نیاز به حساس ماندن نسبت به محرکهای مرتبط و مهم متعادل کنیم.
کاربردهای عادت در درمان
در حالی که عادت کردن اغلب در زندگی روزمره بدون توجه ما اتفاق می افتد، همچنین می تواند عمداً برای کمک به افراد در تغییر رفتار یا کاهش پریشانی روانی مورد استفاده قرار گیرد. برخی از راه هایی که می توان از عادت در درمان استفاده کرد عبارتند از:
درمان از طریق مواجهه
این نوع درمان شامل قرار دادن تدریجی فرد در معرض یک محرک ترسناک یا تحریککننده اضطراب در یک محیط کنترلشده است. با گذشت زمان، فرد به محرک عادت می کند و اضطراب یا ترس او کاهش می یابد.
دریافته شده است که مواجهه درمانی در درمان اختلالات اضطرابی مانند فوبیا، اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) و اختلال استرس پس از سانحه موثر است.
درمان یکپارچگی حسی
این نوع درمان برای کمک به افرادی که دارای اختلالات پردازش حسی هستند استفاده می شود. این شامل قرار دادن تدریجی فرد در معرض محرک هایی است که نسبت به آنها حساس است، در یک محیط کنترل شده. با گذشت زمان، فرد به محرک ها عادت می کند و پردازش حسی آنها بهبود می یابد.
آموزش تغییر عادت
این نوع درمان برای کمک به افرادی استفاده می شود که عادات ناخواسته ای مانند تیک یا اجبار دارند. آموزش معکوس کردن عادت شامل آموزش به فرد برای آگاهی از عادت خود و سپس جایگزینی آن با یک رفتار سازگارتر است.
با گذشت زمان، فرد به رفتار جدید عادت می کند و عادت ناخواسته کاهش می یابد.
به طور کلی، عادتسازی در درمان به کار میرود تا به افراد کمک کند نسبت به محرکهایی که باعث ناراحتی یا تداخل در عملکرد آنها میشوند واکنش کمتری نشان دهند. با قرار دادن تدریجی فرد در معرض محرک در یک محیط کنترل شده، درمانگر می تواند به او کمک کند تا به محرک عادت کند و ناراحتی یا رفتار ناخواسته خود را کاهش دهد.
چگونه عادت بر زندگی شما تأثیر می گذارد
از آنجا که عادت کردن اغلب به طور طبیعی هنگام تعامل ما با جهان اتفاق می افتد، می تواند اثرات خوب و بدی بر زندگی شما داشته باشد. عادت کردن می تواند به طرق مختلف بر زندگی و روابط یک فرد تأثیر بگذارد:
-کاهش حساسیت
عادت کردن می تواند منجر به کاهش حساسیت به محرک ها و در نتیجه کاهش توانایی در تشخیص تغییرات در محیط یا درک نشانه های مهم شود. این می تواند بر توانایی فرد برای درگیر شدن در تعاملات اجتماعی یا پاسخگویی به نیازهای دیگران تأثیر بگذارد.
-کسالت
عادت کردن می تواند منجر به بی حوصلگی یا عدم علاقه به فعالیت هایی شود که زمانی لذت بخش یا جذاب بوده اند. این می تواند بر انگیزه فرد و احساس لذت از زندگی تأثیر بگذارد و منجر به احساس قطع ارتباط با دیگران شود.
-نادیده گرفتن مشکلات
درباره عادتها و عادت کردن تمایل به نادیده گرفتن مشکلات یا تحمل موقعیت های ناخوشایند به جای اقدام برای حل آنها است. این می تواند بر توانایی فرد برای دفاع از خود یا مشارکت در حل سازنده مشکل تأثیر بگذارد.
-مشکلات رابطه
عادت نیز می تواند بر روابط تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، می تواند علاقه یا حساسیت به نیازها یا احساسات شریک را کاهش دهد. این می تواند منجر به فقدان همدلی، کاهش ارتباطات و کاهش صمیمیت شود.
-کاهش یادگیری
عادت کردن می تواند منجر به کاهش یادگیری یا کسب دانش شود، زیرا مواجهه مکرر با همان محرک ها می تواند منجر به عدم کنجکاوی و کاوش شود.
در حالی که عادت کردن میتواند در زمینههای خاصی مفید باشد، تعادل بین مزایای عادت کردن و نیاز به حساس ماندن و پاسخگویی به محرکهای مهم در زندگی و روابطمان حیاتی است.
نتیجه گیری
عادتسازی فرآیندی است که در آن پس از مواجهه مکرر با محرک، کمتر به آن واکنش نشان میدهد. این مکانیسم انطباقی به افراد اجازه می دهد تا منابع ذهنی و فیزیکی را حفظ کرده و آنها را به محرک های محیطی حیاتی یا جدید اختصاص دهند. با این حال،درباره عادتها و عادت کردن می تواند عواقب منفی نیز داشته باشد، مانند حساسیت زدایی نسبت به محرک های مهم یا عدم توجه به تغییرات محیطی.
عادتسازی در درمان به کار میرود تا به افراد کمک کند نسبت به محرکهایی که باعث ناراحتی یا اختلال در عملکرد آنها میشوند واکنش کمتری نشان دهند. این می تواند با کاهش حساسیت، کسالت، نادیده گرفتن مشکلات، مشکلات روابط و کاهش یادگیری، زندگی و روابط فرد را تحت تاثیر قرار دهد.