مقالات متفرقه

چرا می گوئیم چوب خدا صدا ندارد!

چرا می گوئیم چوب خدا صدا ندارد! آیا تا به حال در این زمینه فکر کرده ایم برداشت شما از این جمله چیه ؟ امروز در وب سایت برزام مطلبی را برایتان بارگذاری کرده ایم انشالله مورد پسندتان واقع شود منتظر نظرات و دیدگاههای شما در مورد این جمله هستیم .

گاهی آنقدر به خودمان و داشته هایمان اطمینان داریم که هیچ شکی در دلمان راه نمی دهیم!

گاهی آنقدر غرق داشته هایمان  هستیم که فکر می کنیم همه اش را خودمان بدست آورده ایم.

گاهی ما با مسئولیتهایمان گرگ درنده ای می شویم برای بنده گان خدا و علاوه بر اینکه کارشان را حل نمی کنیم گره در کار آنها می اندازیم.

گاهی بعضی از حقها رو ناحق می کنیم و تصمیم گیر بیت المال خودمان می شویم و بر طبق میل خود عمل می کنیم.

امااااااا

چرا می گوئیم چوب خدا صدا ندارد!

واقعا یک بار به این فکر کرده ایم که چرا به یک باره  این گاهی ها وقتی پوچ می شوند و همه ی اینها یکباره شکسته می شوند.

وقتی همه خیالات خام خودمان را به باد می سپاریم  که، چوب خدا به خیالاتمان  می خورد. شنیده ایم که می گویند : چوب خدا صدا ندارد؟

این چوب دقیقا وقتی صدایش بلند می شود که ما هیچ را صدایی نمی شنویم.

صدایی از درونمان و از بی انصافی هایمان صدایی که ما را متهم به بی انصافی نسبت به خدا کند.

و گاهی این صدا با ضربه ای می آید که روزها فکر می کنی.

فکر می کنی چقدر غرق توهماتم بودم و همه کاره ی هستی را فراموش کرده بودم.

گاهی اوقات یا بهتر بگویم همیشه باید منتظر بود.

منتظر چوبی که محکم بر سر ما می خورد تا از خواب غفلت بیدار شویم و دعا کنیم چوب خدا آرام بخورد بر سر مان که اگر محکم بخورد شاید خیلی دیر باشد.

بیائید خدا را فراموش نکنیم

«دعای خیر بدرقه ی راهتان وجدان بیدار گویای اعمالتان».

رای دادن
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا